دنیا داشت به اخر میرسید. نمیدونم برای چی تقلا میکردیم، برای چی وجود داشتیم. هر لحظه ممکن بود تموم شه و دیگه بعدی وجود نداشته باشه. ولی سعی میکردم بهت نشونه بدم تا منو بشناسی. تا یادت بیاد.
کاشت نهال ، یاد بود جانباختگان کووید ۱۹شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
منظومه ( اسکندر و نوش آفرین ) قسمت 17:چند روز پیش بعد از دو ساعت تلاش کردن، رها کردن و ادامه دادن، اولین اژدهای اوریگامیم رو ساختم. من رو یاد اسماگ(Smug) اژدهای توی داستان هابیت(The hobbit) میندازه، منتها از نوع سردش.
منظومه ( اسکندر و نوش آفرین ) قسمت 17:ادامه نوشتههای این مدت که یه مقداریش تو پست قبلی بود.
منظومه ( اسکندر و نوش آفرین ) قسمت 17:من آزاد تر از تو بودم و نمیتونستی تحملش کنی.
پس از پایان این مطلب، دیگر، از " سبک زندگی بی بند و بارانه خود "، " احساس سلطان و سرور بودن " نخواهید داشت!شاید براتون جالب باشه که بدونید بعد از به صلیب کشیدن مسیح، یعنی 2000 سال پیش، اروپا تا 300 سال رنگ مسیحیت به خودش ندید. به دلیل مخالفتهای حکومت روم با آیین خداپرستی که مغایر با بت پرستی و آیینهای سنتی رومیها بود، به علاوهی تحریکات یهودیها، مسیحیان دسته دسته تعقیب، شکنجه و اعدام میشدند. این شرایط، باعث شد که مومنان به خدا و مسیح، از ترس به زیرِ زمین فرار کنند. اونها زیر شهرهاشون، دالانها و راهروهایی کنده بودند و زیر زمین، توی بدترین شرایطها زندگی میکردند. گاهی دیوار دالانها رو طوری میساختن که در صورت اینکه توسط گارد پیدا شدند، اونها رو خراب کنن و دسترسی به باقی دالانها رو ببندند. به چنین شهرهای زیرزمینی ای، کاتاکومب Catacomb گفته میشه که به همون معنی دالان و شهری زیر شهره. کاتاکومبهای مشهوری توی روم، پاریس و شهرهای مهم تر اروپا وجود دارن. جالب اینجاست که توی چنین شرایط سختی، زیر زمین، همراه با خاک و رطوبت و هوای کم و بوی بد(ناشی از قرار دادن اجساد این مومنان در راهرو یا لای دیوارها) و نور کم، نقاشیهایی روی دیوار و سقفهای این کاتاکومبها پیدا شده که نشون میده در هنگام عبادت و موعظه، هنرمندانی هم بودن که با کمترین امکانات، نقاشیهایی با مضامین دینی از عهد قدیم و داستانهای ابراهیم و تصاویر مسیح یا مریم با کودکی روی دامنش میکشیدند. مسیح معمولا به صورتی چوپانی تصویر شده که گلهی گوسفند مانند انسانها رو هدایت میکنه. تکنیک به کار رفته هم فرِسک بوده که نقاشی روی آهک تازه است. با وجود شرایط دشوار و لزوم به سریع نقاشی کردن، نقاشیها به طرز ماهرانهای طبیعی کشیده شدن و ویژگیهای سنت هنر رومیدارن که نشون میده نقاشان مسیحی رومیهم در میان این مومنان بودن. اگرچه مضامین دینی بودن ولی گاهی دربین شون هم چیزهایی خرافی ناشی از سنت رومیدیده میشده.
پراکنده در دست بادوقتی به Old me گوش میدم، حس میکنم از غروب گذشته و رنگ آبی روی همه چیز پاشیده، توی ماشینیم، تو داری رانندگی میکنی و منم سرمو از پنجره بردم بیرون.
حدیث فراق شماره 1سیستم ایده پردازیهای من و لئو با هم دیگه جور در میان، نه همیشه ولی اغلب. میتونیم تا یه مدت طولانی در مورد یه ایدهی سخت و نامعمول صحبت کنیم و سعی کنیم به اجرا درش بیاریم حتی اگر تقریبا غیرممکن نباشه. درحالی که بالای صندلی ایستاده بودم و کتابهای کتابخونه رو دونه دونه نگاه میکردم، پیامک لئو رو خوندم. "همهی انتخابای دراماتیکم از لیست خط خوردن. I hate life. " یه لحظه از تصور چهره اش خنده ام گرفت و فراموش کردم بالای صندلی وایسادم. حس هیجان خاصی زیر پوستم بود، کم، ولی وسوسه انگیز. موسیقیای که توی گوشم پخش میشد هم حماسی بود. حس کردم بالای تختِ قدرت دنیا ایستادیم، همینقدر بداهه، هیجان انگیز و سست. در حالی که معلوم نیست نیم ساعت دیگه این ایده رو هم ناتموم کنار میندازیم یا شمشیر لیاقت رو روی شونه اش میذاریم؟
Shout out to the old meحرفهایی که توی مدت یک ماه قبل نوشته بودم.
Shout out to the old meتعداد صفحات : 1